آیا گلدنگلوب میتواند معیاری برای شایستگی «جدایی نادر...» باشد؟
سعید مستغاثی منتقد سینما
-------------------------------
فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» مورد اقبال، انتخاب و گزینش بسیاری از انجمنها، مراکز و نهادهای سینمایی و نقد فیلم قرار گرفته است. اما آیا این استقبال مثلاً انجمن منتقدان لندن یا لس آنجلس یا نشریه گاردین، بالاخره گلدن گلوب و بافتا میتواند معیاری برای شایستگیها و قوت فیلم فوقالذکر باشد؟
آیا نامزدی این فیلم در بخش فیلمهای غیر انگلیسی زبان اسکار 2012 (که با توجه به شواهد موجود قریب به یقین است ) نشانی از اوج موفقیت آن خواهد داشت؟ یا به قول معاونت محترم سینمایی اگر آمریکا و غرب بخواهند دشمنیهایشان را ادامه داده یا تشدید کنند، «جدایی نادر از سیمین» را انتخاب نمیکنند!
یعنی اگر فیلم مذکور را انتخاب نمایند، دشمنیهایشان را با انقلاب و نظام اسلامی پایان دادهاند؟!!!
(با این استدلال مشعشع، آنها 12 سال پیش با نامزد کردن فیلم «بچههای آسمان» در مراسم اسکار به دشمنیهایشان با انقلاب اسلامی خاتمه بخشیده بودهاند و پس از آن هرچه کردهاند از سر خیرخواهی و دوستی بوده است!!!!)
نگاهی اجمالی به گذشته برگزیدگان و نامزدهای کانونها، انجمنها و نشریات یاد شده که به نوعی حلقات پیرامون مراسم اسکار به شمار میآیند، پاسخی منفی برای سوالات بالا، حاصل خواهد نمود. چرا که همه ساله تقریبا از اواخر ماه دسامبر، این گروه از جمعیتها و مجامع سینمایی و مطبوعات مربوطه در غرب شروع به انتشار لیست برگزیدگان سال خود میکنند که قریب به اتفاق منتخبین آنها، براساس قواعد، قوانین آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا ارائه میشوند. یعنی رشتههای مورد انتخابی آنها، همان رشتههای اصلی اسکار بوده که بخش اعظم کاندیداها و برندگان را فیلمهای آمریکایی و افراد آن تشکیل میدهند.
فیلمهایی که بایستی در زمان و به مدت معینی در سینماهای لس آنجلس ( طبق ضوابط آکادمی اسکار) به اکران عمومی درآمده باشند.
همه لیستهای ذکر شده نیز تنها در یک رشته فیلم غیرانگلیسی زبان به تولیدات سایر کشورها میپردازند و در این رشته، آثاری را نامزد می کنند که طبق قوانین اسکار از سوی نهادی سینمایی در کشور مربوطه معرفی گردیده و بازهم در زمان و مدت مشخصی در سینماهای لس آنجلس اکران شده باشند و علاوه براین فقط و فقط یک فیلم از هر کشور میتواند در این انتخابها حضور داشته باشد.
البته ورای این شباهت قوانین و قواعد، موضوع دیگری که نهادها، انجمنها و کانونهای سینمایی ( به ظاهر مستقل ) یاد شده را لااقل از لحاظ محتوایی به اسکار پیوند میزند، خود فیلمهای برگزیده آنهاست که در 95 درصد موارد شبیه هم بوده و به ندرت پیش میآید که انتخابی با برگزیدگان اکثر تفاوت کند!
به همین دلیل بوده که همواره در طول تاریخ سینما، بسیاری از شاهکارهای این هنر در مراسم اسکار مطرح نشدهاند.
فیالمثل آثار برجستهای مانند: «الکساندرنوسکی» (سرگئی آیزنشتاین)، «زمین» (الکساندر داوژنکو)، «اگتسومونوگاتاری» (کنجی میزو گوچی)، «پاترپانچالی» (ساتیا جیت رای)، «رم شهر بیدفاع» (روبرتو روسلینی)، «قاعده بازی» (ژان رنوار)، «زیر بامهای شهر» (رنهکلر)، «روز برمیآید» (مارسل کارنه)، «حفره» (ژاک بکر)، «اورفه» (ژان کوکتو)، «یک محکوم به مرگ میگریزد» (روبر برسون)، «ام» (فریتس لانگ)، «اردت» (کارل تئودور درایر)، «داستان توکیو» (یاساجیرو ازو)، «از نفس افتاده» (ژان لوک گدار)، «هیروشیما، عشق من» (آلن رنه)، «لولامونتز» (ماکس افولس) و ... هیچگاه مدنظر این حلقه و مثلا مراسم گلدن گلوب قرار نگرفتند.
ولی آیا از قدر و منزلت آنها کم شد و یا به ارزش فیلمهای متوسط و سطحی مانند : «دور دنیا در هشتاد روز» (مایکل اندرسن) ، «سلطان و من» (والتر لانگ)، «زد» (کاستا گاوراس)، «قصه عشق» (آرتور هیلر) ، «ارابههای آتش» (هیو هادسن)، «گاندی» (ریچارد آتن برو)، «گذری به هند» (دیوید لین) و ...که در همین مراسم گلدن گلوب طی سالهای گذشته جایزه تعلق گرفته، افزوده شد؟
نهادها و کانونهای فوق از گلدن گلوب (نزدیکترین حلقه نزدیک به اسکار) به عنوان مراسم روزنامهنگاران خارجی مقیم هالیوود را در بر میگیرد تا انجمنهای منتقدان و دایرههای نقد فیلم در شیکاگو، بوستون، سانفرانسیسکو ، نیویورک، لندن و ...تا برگزیدگان انجمن تهیهکنندگان، اتحادیه کارگردانان، فیلمنامهنویسان و بازیگران آمریکا، تا نشریاتی همچون گاردین، تایم، نیوزویک و ...
و تا مراسم بافتا در انگلیس، سزار در فرانسه و ...که همه و همه در یک لیست حداکثر 10-15 فیلمی مشترک میشوند!!
در انتخابها، برگزیدگان و برندگان جوایز انجمنها و کانونهای یاد شده ، اصل بر فیلمهای هالیوودی قرار دارد و از خیل عظیم تولیدات سایر کشورها و فیلمهای مستقل و به اصطلاح هنری و یا حتی فیلمهای آمریکایی که در زمان و مدت معین در یکی از سینماهای لس آنجلس نمایش داده نشدهاند، خبری نیست!!
یعنی فیلمهایی که حتی در دیگر شهرهای آمریکا به جز لسآنجلس بر پرده رفته حتی اگر آمریکایی هم باشند، اعتباری برای این قضاوتها، آراء و انتخابها ندارند.
چنانچه در هر سال بسیاری از فیلمهای مهم آمریکایی، به دلائل مختلف از جمله نداشتن پخش کننده قوی (در حلقه مافیای توزیع و پخش سینماهای آمریکا)، در سینماهای لس آنجلس به اکران در نیامده و در نتیجه از قضاوت اسکار و حلقات پیرامونی آن (انجمنهایی که ذکرشان رفت) دور میمانند.
شاید به طور رسمی (برخلاف آکادمی علوم و هنرهای سینمای آمریکا ) این قواعد و ضوابط از سوی حلقات مذکور اعلام نشده و نمی شود اما نگاهی اجمالی به برگزیدگان و انتخابهای سالیان مختلف آنها ، صحت این ادعا را میتواند ثابت نماید. این در واقع جهانیترین شکل یک نمایش محلی به نظر میآید که با پروپاگاندای قدرتمندترین رسانههای بینالمللی به هواخواهان و علاقمندان سینما در سراسر کره زمین، القاء شده است.
از طرف دیگر حجم و شدت تبلیغات کمپانیهای بزرگ و رسانههای عظیم (که در تیول همین کمپانیهاست) مهمترین و اساسیترین عنصر مدنظر قرار گرفتن و قضاوت روی فیلمها به نظر میآید. امتیازی که طبعا نصیب محصولات همان کمپانیها یا آثاری میشود که حقوقش از سوی آنها خریداری شده (مانند همین فیلم «جدایی نادر از سیمین» که از طرف کمپانی سونی کلاسیک پخش میشود) و از همین رو آثار سینمای مستقل معمولا هیچگونه سهمی در این میدان ندارند.
در واقع نقش اصلی در قضاوت این مراسم، حلقهها، انجمنها و کانون ها را بمباران عظیم تبلیغاتی توسط رسانههای مختلف متعلق به کمپانیهای اصلی، ایفا میکند.
رسانههایی که حتی در همین کشور خودمان هم این گونه گزینش های محدود و کلیشهوار را به عنوان مهمترین اتفاق سینمایی سال جلوهگر میسازند!
جالب اینکه چنین رویهای منحصر به امروز نیست، آمار گرفته شده حاکی از آن است که در 10 سال اول انتخابهای فوقالذکر، 155 نامزد جایزه به استودیوهای «لویی ب مه یر» بنیانگذار آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا و رییس متروگلدوین مه یر تعلق داشت که 33 تای آن را از آن خود کرد، یعنی برابر کل جوایز دریافتی دیگر استودیوها!!!
به نظرم اگر سینماگران ما به این حجم عظیم از داوری غیر تخصصی و ناعادلانه نگاه کنند، اساساً دلخوریها و اعتراضاتشان نسبت به جشنواره فیلم فجر، مراسم منتقدان، جشن سینمای ایران و امثال آن برطرف خواهد شد. چرا که اگر برای امثال جشنواره فیلم فجر 5 یا 7 نفر و نهایتا در جشن سینمای ایران 110 نفر قضاوت درباره برترینهای سینمای ایران را برعهده دارند و گاها به روال حاکمیت سلیقهها، دل برخی فیلمسازان و هنرمندان را میشکنند.
در هالیوود، آکادمی اسکار، حلقه کارشناسان، منتقدان، کانونها، نهادها، انجمن های پیرامون آن، حدود هزاران داور این مسامحه را انجام میدهند. آنهم مسامحهای بسیار دردناکتر و شکنندهتر از مراسم اینجایی.
چگونه میشود که این هزاران داور، هزاران فیلم تولید شده و اثر برجسته سینمای جهان در هر سال را نادیده گرفته و تنها به 10-15 فیلم هالیوودی آنهم براساس قواعد آکادمی اسکار، بسنده نمایند؟!
اگر همین الان نگاهی اجمالی به برگزیدگان خیل انجمنهای نقد، کانونها و اتحادیههای سینمایی یا مراسمی همچون گلدن گلوب، بافتا، سزار و ...بیندازید، به سرعت متوجه خواهید شد، تعداد فیلم هایی که در لیستهای گوناگون، نامزد رشتههای مختلف شدهاند از انگشتان دو دست تجاوز نکرده و در مورد رشتههای اصلی مانند بهترین فیلم، کارگردانی، فیلمنامه و بازیگری، این تعدد در حد انگشتان یک دست میماند.
این در حالی است که در سینمای ایران اگر فیلم یا فیلمساز و یا هنرمندی از جشنواره فیلم فجر جایزه نگیرد، در جشن منتقدان برگزیده میشود و اگر در جشن منتقدان مورد لطف واقع نشود، مثلاً در جشن سینمای ایران تقدیر و تجلیل میشود. اگر چنین هم نشود در لیست های مختلف نویسندگان سینمایی نشریات و یا جشنوارههای دیگر قرار خواهد گرفت. اما در سینمای غرب چنین تکثر آرایی وجود ندارد. به این معنی که در میان بیش از 1000 فیلم تولیدی سینمای آمریکا و هزاران اثر ساخته شده در دیگر کشورها، تنها10-15 فیلم در فهرستهای مختلف قرار میگیرند و بس!!
گویی یک بخشنامه یا دستورالعمل و یا بیانیهای خطاب به همه انجمن ها، نهادها و مراکز سینمایی غرب صادر شده که تنها حق دارند، از میان فیلمهای یاد شده، برگزیدگان خویش را تعیین نمایند!!
یعنی در بین هزار و اندی فیلم تولیدی سینمای غرب در سال 2011 و صدها و هزاران اثر سینمایی دیگر کشورهای جهان، آیا واقعا هیچ فیلم دیگری به جز آنچه مشترکا برگزیده شده، وجود نداشته که در لیست های مذکور قرار گیرد؟!!!
مگر نه این است که سالهاست تبلیغات غربی، زنده بودن یک جامعه را به میزان تکثر آراء ، عقاید و نظرات بسته دانسته و آن را به سان چماقی بر سر مخالفین خود میکوبد؟
مگر نگفته و نمیگویند یک اجتماع زنده و پویا از افکار و نظرات مختلف برخوردار است؟ پس چگونه است که در مورد انتخاب آثار برتر سینمایی سال در غرب، چنین تکثر آرایی وجود ندارد؟!
مگر نه این است که منتقدان بیشتر از روی سلیقه و تمایلات شخصی، فیلمهای مورد علاقهشان را برمیگزینند؟
یعنی سلیقه، تمایل صدها، هزاران منتقد و کارشناس سینمایی در اقصی نقاط جوامع غرب با یکدیگر تفاوتی ندارد؟! !
این انتخابهای کلیشهای، تقریبا برای مراسم اسکار (که حد نهایی و به اصطلاح مسابقه فینال همه آن بازی برگزیدگان سال در غرب به حساب میآید) کوچکترین هیجانی باقی نگذاشته و میتوان برگزیدگان را از پیش با تقریب قریب به یقین حدس زد.
موضوعی که در مورد فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین» نیز کم و بیش صدق میکند. چرا چنین است؟
«نوام چامسکی» (فیلسوف و متفکر آمریکایی) چند سال پیش در گفت و گویی، علت این نوع روش رسانههای ایالات متحده را «شیوه جدید سرکوب» لقب داد و اظهار داشت:
یک قرن طول کشید تا صاحبان سرمایه در آمریکا و انگلیس به این نتیجه رسیدند که از راه خشونت نمیتوانند جلوی مطالبات مردم را سد کنند و در هر دو کشور که آزادترین کشورها به نظر میآیند به شیوههای جدید سرکوب روی آوردند.
در واقع صنایع نوینی بوجود آوردند که صنعت تولید افکار عمومی و رضایت عمومی نام دارد و این کار را به شیوههای مختلف مثلا از طریق کنترل رسانهها انجام میدهند.
وقتی تلویزیون را روشن میکنید، با شیوههای سطحی برخورد با زندگی روبرو میشوید. مردم مدام تحت این تبلیغات قرار دارند که فقط بدنبال منافع خودشان باشند. جامعه به این معنا کاملا اتمی شده است و این مسالهای است که ما در امریکا با آن مواجه هستیم. راههایی برای اطلاع از نظر واقعی مردم وجود ندارد. آنچه در رسانهها دیده میشود صرفا مواضع رسمی دولت است.
به همین دلیل شما در آمریکا شاهد وضعیت پارادوکسیکال هستید: از یک سو جامعهای ظاهرا بسیار باز، آزاد و از سوی دیگر مردم محروم از اطلاعات.
نظرات شما عزیزان:
برچسب ها : گلدن گلوب, معیاری شایستگی, جدایی نادر از سیمین, سعید مستغاثی, ,